My patient angel | فرشته صبور من P3
+ بعدا حرف می زنیم
کیم جه این(پدر لارا): اوه اقای هوانگ میدونین چقدر منتظرم گزاشتین؟(بیا برو تو عوضی)
از روی اجبار سرمو خم کردم:
+ بابت تاخیر عذرخواهم جناب کیم
جه این: اووووو جناب کیم نه تو دیگه فرقی با پسرم نداری.
بالاخره قراره زندگی دخترمو بهت بسپرم.
+اینها همه لطف شمارو می روسونه که منو به عنوان دامادتون پذیرفتین، پدر....
جه این: آفرین آفرین، همین جوری خوبه. خب حالا میرم سر اصل قضیه چون تو عمارت کار زیادی دارم و باید برگردم.
+می شنوم....
جه این: می دونی هیونجین، لارا برای رسمی شدن رابطتون خیلی عجله داره. و خب طبیعی هم هست که بخواد زودتر به همه دنیا شوهر جذابش رو نشون بده..
+نظر لطفتونه....
جه این: خیلی خب. اینجام که بهت بگم لارا و مادرش فردا برای
هماهنگ کردن تاریخ عروسی میان عمارتت، هیونجین
با ایستادن جه این، هیونجین هم مجبور به ایستادن شد:
+برای یک اطلاع رسانی ساده لازم نبود زحمت اومدن به اینجارو
بکشین جناب
جه این به سمت گوش هیونجین نزدیک شد و اروم پچ زد:
جه این: اومدم بهت هشدار بدم که کوچکترین نارضایتی لارا حکم مرگت
رو امضا می کنه هوانگ...
+تو این بازی، هرکس برای قدرت هرکاری می کنه کیم. انقدر به آدمات مطمئنی؟
جه این دستی نمایشی به شونه کت هیونجین کشید و اعلام کرد:
جه این: من دیگه میرم تا تو زمان کافی برای فکر کردن به لارا و شاید
اقدامات فردا داشته باشی.
+ خدانگهدار پدر .... مراقب خودتون باشین
با رفتن کیم و افرادش، جونگین قدمی بهم نزدیک شد و گفت:
جونگین: این ..... خیلی زود نیست؟
+ درهر صورت براش آماده ایم جونگین..... ما چند ساله داریم برنامه ریزی می کنیم
و برای جلوگیری از رگبار سوالاتش ادامه دادم:
+....... و خیلی خستم. باقی صحبت ها بمونه برای فردا، فهمیدی؟
جونگین: بله قربان
........................................................................................
#straykids
#changin
#هیونلیکس
#چانگین
#وانشات
کیم جه این(پدر لارا): اوه اقای هوانگ میدونین چقدر منتظرم گزاشتین؟(بیا برو تو عوضی)
از روی اجبار سرمو خم کردم:
+ بابت تاخیر عذرخواهم جناب کیم
جه این: اووووو جناب کیم نه تو دیگه فرقی با پسرم نداری.
بالاخره قراره زندگی دخترمو بهت بسپرم.
+اینها همه لطف شمارو می روسونه که منو به عنوان دامادتون پذیرفتین، پدر....
جه این: آفرین آفرین، همین جوری خوبه. خب حالا میرم سر اصل قضیه چون تو عمارت کار زیادی دارم و باید برگردم.
+می شنوم....
جه این: می دونی هیونجین، لارا برای رسمی شدن رابطتون خیلی عجله داره. و خب طبیعی هم هست که بخواد زودتر به همه دنیا شوهر جذابش رو نشون بده..
+نظر لطفتونه....
جه این: خیلی خب. اینجام که بهت بگم لارا و مادرش فردا برای
هماهنگ کردن تاریخ عروسی میان عمارتت، هیونجین
با ایستادن جه این، هیونجین هم مجبور به ایستادن شد:
+برای یک اطلاع رسانی ساده لازم نبود زحمت اومدن به اینجارو
بکشین جناب
جه این به سمت گوش هیونجین نزدیک شد و اروم پچ زد:
جه این: اومدم بهت هشدار بدم که کوچکترین نارضایتی لارا حکم مرگت
رو امضا می کنه هوانگ...
+تو این بازی، هرکس برای قدرت هرکاری می کنه کیم. انقدر به آدمات مطمئنی؟
جه این دستی نمایشی به شونه کت هیونجین کشید و اعلام کرد:
جه این: من دیگه میرم تا تو زمان کافی برای فکر کردن به لارا و شاید
اقدامات فردا داشته باشی.
+ خدانگهدار پدر .... مراقب خودتون باشین
با رفتن کیم و افرادش، جونگین قدمی بهم نزدیک شد و گفت:
جونگین: این ..... خیلی زود نیست؟
+ درهر صورت براش آماده ایم جونگین..... ما چند ساله داریم برنامه ریزی می کنیم
و برای جلوگیری از رگبار سوالاتش ادامه دادم:
+....... و خیلی خستم. باقی صحبت ها بمونه برای فردا، فهمیدی؟
جونگین: بله قربان
........................................................................................
#straykids
#changin
#هیونلیکس
#چانگین
#وانشات
- ۹.۸k
- ۲۷ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط